شبی که نور دزدیدم
آسمان تنها بود
و من از دیوار خودم..
نور را  دزدیدم.
چه پر اندوه ولی زیبا بود
لحظه کو چ دلم
که من از بهت افق ترسیدم
چه شبی بود آنشب!
سبدم جاده نور روشنایی به تمنای دلم در میزد
شاید از اوج قفس ترسیدم
و نمی دانم باز ..
سبدی دزدیدم؟
هجرت  نور زمین به دلم چنگی زد
سبدم را بستم
غافل از خالی نور
دل دریایی من ...
روشنایی می خواست

من  ونور
من و دلواپسی شبهایم
همه در اوج زمان گم شده ایم
و تو را می خواهم
دل ساده
دل پاکم

نور رادزدیدم که تو را دریابم.

برای تو می نویسم.
برای تو ،که از جنس بهاری
 از تبلور سایه های بی کسی هستی
برای تو مینویسم
برای تو که نگا هت اشاره صداقت است
برای تو  که حضورت تجسم بودن است
زبانت را شکوفه ها ترجمه توانند کرد
و تو
سادگی آسمانی
و تقدس روح زمان
تو خاطره پرواز زمینی
و کهکشان بی پایان نهایت
و من...
و من .. تنها
صدایم........
صدای تنهایی تو 
شعر تو...
و تو بی کران احساسی

برای تو می نویسم
تو ...
مخمل روح خسته ام
و تو نیستی ..
نیستی
و من در آستانه مرگ نوشتنم.

pasargad2.jpgنابودی پاسارگاد به کارگردانی سیوند
آرامگاه کورش کبیر رو به نا بودی است:

مساله ی تخت جمشید و پاسارگاد بحث بی ارزشی نیست که خیلی ساده از کنارشان بگذریم . نباید با آثاری چون پاسارگاد ریسک کرد . همه ی ما در این زمان وظیفه ی اعتراض دارید . اگر وبلاگ نویسید برای هم کامنت بگذارید و اگر هم در خانه می نشینید و دستتان به جایی بند نیست گوشی تلفن را بردارید و خودتان اعتراض را با خبر دادن به دوستانتان ابراز کنید و اگر تمدن کهن و آثار باستانی و تاریخ ایران برایتان دغدغه نیست که هیچ !

یادمان باشد او پدر همه ما ایرانیان است.از اصالت خود دفاع کنیم.